Assassins Creed Origins یک بازی ویدئویی در سبک اکشن-ماجراجویی و جهان باز است که توسط یوبیسافت مونترآل توسعه یافته و بهوسیلهٔ یوبیسافت در ۲۷ اکتبر ۲۰۱۷ برای PC ، PS4 و XBOX One منتشر شد. این بازی دهمین نسخه اصلی در مجموعه بازیهای اساسینز کرید بهشمار میرود که پس از Assassins Creed Syndicate در سال ۲۰۱۵، منتشر شد. داستان این بازی در مصر باستان و در بازه زمانی ۴۹ سال قبل از میلاد و در دوران پادشاهی بطلمیوس روایت، و به نوعی مقدمهای بر این سری محسوب میشود. این قسمت فاقد بخش چندنفره است. با داستان بازی Assassins Creed Origins همراه گیم کیو باشید.
داستان بازی Assassins Creed Origins در زمان به سلطنت رسیدن کلئوپاترا (Cleopatra) در ۴۹ سال پیش از میلاد و پیرامون شخصی به نام بایک (Bayek) رخ میدهد. بایک آخرین مدجای (Medjay) است که دهکدهی زادگاهش یعنی سیوا را برای دنبال کردن یک راز خاص ترک میکند. این سفر باعث میشود که او در مصر باستان به گشت و گذار بپردازد، کشوری که در این زمان تغییر در قدرت را تجربه میکند و این شروعی بر تولد انجمن برادری اساسین است.
نیروی جدیدی به نام Order of the Ancients تحت فرمان بطلمیوس سیزدهم (Ptolemy XIII)،برادر جوانتر کلئوپاترا مصر را در کنترل خود گرفتهاند. بایک و همسرش آیا نیاز دارند تا بطلمیوس را از قدرت و حکومت بازدارند و در این بین افراد دیگری از جمله ژولیوس سزار نقش مهمی در ماجرا دارند. این رویدادها در نهایت به شکلگیری انجمن برادری اساسین ختم میشود و بایک و آیا به اولین اساسینهای تاریخ مبدل میشوند.
شروع داستان بازی Assassins Creed Origins در زمان حال پیگیری میشود، جایی که لیلا حسن، یک پژوهشگر از بخش پژوهش تاریخی آبسترگو (Abstergo) همراه با دوست و همکارش دیانا گری (Deanna Geary) به دنبال یک اثر باستانی در مصر هستند. آنها به جای اثر مورد نظر، معبدی را کشف میکنند که در آن مومیاییهای متعلق به دو اساسین با نامهای بایک و آیا وجود دارد. لیلا با این امید که اطلاعاتی برای حفظ جایگاهش در پروژهی آنیموس پیدا کند، با آنیموس اصلاح شده خود تصمیم میگیرد بدون اطلاع مافوقانش (و بر خلاف مخالفت دیانا) خاطرات بایک و آیا را زنده کند.
در ۴۹ سال پیش از میلاد، بایک، یک مدجای و محافظ مورد احترام در سیوا همراه با پسرش خمو توسط گروهی پنج نفره که ماسکی به صورت داشتند ربوده میشوند و به یک مخزن زیرزمینی در معبد آمون منتقل میشوند. مردانی که به صورتشان ماسک داشتند یک گوی طلایی را به بایک میدهند و از او میخواند که به وسیلهی آن یک مخزن مخفی را باز کند. خمو به پدرش کمک میکند تا فرار کند اما هنگام یک درگیری وقتی بایک به یکی از افراد گروه حملهور میشود این فرد خود را کنار میکشد و بایک به طور سهوی خنجرش را در سینه پسرش فرو میکند و خمو کشته میشود.
یک سال بعد، ۴۸ سال پیش از میلاد، بایک برای گرفتن انتقام از پنج مرد ماسکدار از سیوا خارج میشود. او اولین عضو این گروه با نام Rudjek (با نشان ماهیخوار) را پیدا کرده و او را میکشد. سپس او به سیوا برمیگردد تا یک کشیش محلی به نام مدونامون (لک لک) که اهالی سیوا را برای باز کردن همان مخزن شکنجه میکرد، به قتل برساند. بعد از آن بایک آمادهی سفر به اسکندریه میشود، جایی که آیا رد یکی دیگر از مردان ماسکدار را گرفته بود. آیا در هنگام دیدار با بایک خبر از کشتن دو عضو دیگر با نامهای Actaeon (کرکس) و Ktesos (گوسفند) را میدهد و حالا تنها یک عضو دیگر با نشان مار باقی مانده بود. آیا همچنین اعلام میکند که با کمک آپولودور سیسیلی و کلئوپاترا هویت مار را کشف کرده است. او نخستین خنجر پنهان را به بایک میدهد تا یودوروس (Eudoros)، کسی که با نشان مار شناخته میشد را در حمام به قتل برساند. کشته شدن یودوروس توسط بایک به بهای از دست دادن انگشت انگشتری دست چپ بایک تمام شد که به واسطهی استفاده از تیغه پنهان قطع شد.
بایک با شنیدن حرفهای یودوروس دچار شک و تردیدهایی شد و برای جواب سوالاتش به سراغ آپولودور و کلئوپاترا رفت. کلئوپاترا به بایک گفت که او (کلئوپاترا) توسط مردان ماسکدار از سلطنت کنار گذاشته شده است، گروهی که با نام Order of the Ancients شناخته میشوند سعی دارند به وسیله دست نشانده خود یعنی بطلمیوس کنترل تمام مصر را به دست بگیرند. علاوه بر این اعضای بیشتری از فرقه وجود دارند که تاکنون پنج نفر از آنها توسط بایک و آیا کشته شدهاند. افراد باقی مانده با نشانهای «سوسک سرگین»، «کفتار»، «مارمولک» و «تمساح» شناخته میشدند. در حقیقت نشان مرتبط به یودوروس اسب آبی بوده است و نام مار اشاره به خود فرقه داشته است. با وجود این اطلاعات جدید، بایک قبول میکند تا مدجای کلئوپاترا شود و اعضای باقی مانده فرقه را به قتل برساند. او سرانجام تمام اعضا را ردگیری میکند و میکشد و آیا نیز در همین حین پومپه کبیر را متقاعد میکند تا با کلئوپاترا متحد شود.
داستان Assassins Creed Origins در بازگشت به زمان حال، لیلا و دیانا را نشان میدهد که به دلیل عدم تائید کمپانی آبسترگو توسط سربازان این کمپانی مورد حمله قرار گرفتهاند. لیلا موفق میشود سربازان را بکشد اما دیانا دستگیر و احتمالا کشته میشود. بعد از این اتفاق، لیلا برای انتقام از آبسترگو به آنیموس برگشته و تمام تلاش خود را در جهت اتمام اقدامش میکند.
بایک نامهای از آیا دریافت میکند با این توضیح که دو عضو دیگر از فرقه وجود دارند. «عقرب» و «شغال» از اعضای گارد سلطنتی بطلمیوس و احتمالا مقصران اصلی مرگ خمو هستند. بایک متوجه میشود که لوسیوس سپتیمیوس (Lucius Septimius) همان شغال است و در نتیجه رد او را دنبال میکند، اما بایک نمیتواند به موقع به هدف برسد و پومپه به دست او کشته میشود. کلئوپاترا به کمک بایک و آیا به منظور ملاقات با سزار در قلعه مخفی میشود و بعد از این که با ژولیوس سزار دیدار میکند او را تحت تاثیر قرار داده و حمایت او را دریافت میکند. بایک برای قتل پوتینوس (عقرب) اقدام میکند اما سپتیمیوس به وسیله سزار جلوی بایک را میگیرد. در همین حال بطلمیوس که در حال فرار از دست آیا بود طعمهی تمساحهای رود نیل شد.
بعد از پایان جنگ داخلی مصر، کلئوپاترا به عنوان فرعون بر تخت سلطنت نشست. سپتیمیوس به عنوان مشاور سزار و کلئوپاترا مشغول به فعالیت شد و روابط خود را با بایک و آیا قطع کرد. این موضوع موجب شد تا بایک و حامیان او به پیوستن کلئوپاترا و سزار به فرقه پی ببرند. بایک که از اشتباه خود در مورد حمایت از کلئوپاترا پشیمان بود تمام متحدان خود را در قالب یک انجمن برادری گرد هم میآورد تا بر علیه فرقه و دفاع از آزادی مردم اقدام کند. آیا و بایک پی میبرند که فرقه به معبد اسکندر کبیر توجه ویژهای دارد و برای تحقیق به آن جا میروند. آنها در این مکان، آپولودور را در حالی که به شدت زخمی شده بود یافتند، کسی که قبل از مرگش به آنها در مورد فرمانده سزار یعنی فلاویوس (Flavius) هشدار داد. فلاویوس در واقع همان «شیر» و رهبر حقیقی فرقه بود، او و سپتیمیوس گوی و عصای داخل معبد را برداشته بودند و سمت مخزن واقع در سیوا در حال حرکت بودند.
در بازگشت به سیوا، آنها مخزن را باز شده یافتند. بایک رد فلاویوس را گرفت و با او روبرو شد، کسی که حالا حامل سیب عدن فعال شده بود. به هر طریق بایک موفق به شکست و کشتن او شد و سرانجام انتقام مرگ خمو را گرفت. بایک به سمت آیا برگشت، کسی که حالا به استخدام گایوس کاسیوس لونگینوس و مارکوس یونیوس بوروتوس درآمده بود. آیا طبق نقشه قرار بود با بوروتوس و کاسیوس به روم برود و سزار و سپتیمویس را به قتل برساند. بایک و آیا راه خود را از هم جدا کردند اما بنیاد انجمن برادری اساسین را شکل دادند و سوگند خوردند که از دنیا در برابر سیاهیها حفاظت کنند. بایک گردنبند جمجمهی عقاب که مربوط به پسرش خمو بود را بر روی زمین انداخت، وقتی آیا آن گردنبند را برداشت یک فرورفتگی در شن دیده میشد که شکل این فرورفتگی به علامت انجمن برادری تازه تاسیس اساسینها مبدل گشت.
بعد از این ماجرا لیلا از آمینوس بلند شد و ویلیام مایلز، مربی حال حاضر انجمن برادری اساسین را روبروی خود دید. او پیشنهاد ویلیام برای همکاری با اساسینها را قبول کرد اما قبول نکرد تا به عنوان یک عضو به آنها بپیوندد. بعد از آن هر دو راهی اسکندریه شدند.
در روم، آیا با سپتیمیوس که دارنده تکهی عدن بود روبرو شد و او را به قتل رساند. سپس او به سنای روم نفوذ کرد و سزار را نیز به کشت. بعد از آن او با کلئوپاترا ملاقات کرد و در مورد عواقب عدم حکومت غیرعادلانه به او هشدار داد. پس از این ماجرا بایک و آیا (که حالا با نام آمونت شناخته میشد) شروع به استخدام و تمرین اساسینهای دیگر کردند تا در قالب انجمن برادری اساسین در مصر و روم به فعالیت بپردازند.
منبع : flopsy – WikiPedia