بازی A Way Out در سبک اکشن-ماجراجویی میباشد که توسط استودیو هیزلایت توسعه یافته و توسط الکترونیک آرتس انتشار یافت. بازیهای ماجراجویی همیشه از پرطرفدارترین بازیها بودهاند که با داستان خوب در کنار آنها، تبدیل بهعنوان ماندگاری خواهند شد. یکی از بازیهایی که در سال گذشته معرفی شد، بازی A Way Out بود که با ایده و طراحی چالشی و جدید آن تبدیل به یکی از عناوین مورد انتظار سال 2018 شد. در ادامه با داستان بازی A Way Out همراه گیم کیو باشید.
در اواخر دهه 1970 بازی با دو شخصیت اصلی به اسم وینسنت و لئو آغاز می شود ، در پشت یک هواپیما در حال بحث هستند ؛ در واقع زمانی هست که تمام اتفاق ها افتاده و در حال آخرین کار که باید انجام داد هستند (پایان بازی) ، بعد از آن بازی شامل چند فلاش بک می باشد که نخستین فلاش بک، وینسنت، یک فرد با سطح سر و صدای آرام و کنترل شده، و ورود او به زندان، جایی که او در یک سلول درست در کنار لئو، زندانی سخت و تهاجمی که چند ماهی در زندان هست ، به سلول می رسد.
علاوه بر مجاورت نزدیک سلول ها، مدت زیادی طول نمی کشد که این دو به هم متصل شوند. وینسنت برای درگیر شدن در یک حیاط زندان با لئو درگیر شد، گروهی از مزدور که برای کشتن لئو توسط مردی در بیرون به نام هاروی اجیر شده بودند را بر عهده گرفت. اگرچه لئو نسبت به (وینسنت)و پذیرفتن کمک او تردید دارد ، پس از مبارزه دوم علیه آن گروه مزدور ، مشخص است که سرنوشت این دو نفره به عنوان دو شریک حبس شده و یک برنامه جسورانه برای فرار از زندان طراحی می کنند.
طرفداران فیلم شوشانک رستگاری این قسمت از داستان را تشخیص می دهد، زیرا همه چیز در فرار از این زندان یادآور فیلم سمبلیک است. فرار از زندان در طول یک باران باران رعد و برق رخ می دهد ، اما به محض اخطار نگهبانان و بلافاصله تعقیب و گریز به سمت جنوب می رسد. وینسنت و لئو مجبورند از طریق زمین های کوه نازک، با استفاده از خفا یا نیروی – بسته به انتخاب بازیکنان – تا زمانی که بالاخره فرار به حومه شهر را انجام دهند.
بعد از فرار آن ها از دست نگهبانان آن ها در یک جا اوتراق می کنند و روز بعد به سمت شهر حرکت می کنند. وینسنت و لیو در نهایت به مزرعه ای برخورد می کنند و به سرعت گروگان های زوج مسن را که در خانه زندگی می کنند را به گروگان می گیرند. آن ها همچنین درک می کنند که خبر فرار آن ها به مطبوعات راه پیدا کرده است و در جریان عملیات تجسس برای این دو فرد فراری است. بعد یک کامیون داغون در طویله پیدا می کنند و آن را تا حدودی درست می کنند و با آن حرکت می کنند ، بعد از حرکت پلیس ها آن ها را پیدا و تعقیب می کنند. وینسنت و لیو از طریق بزرگراه ها و جاده های جاده ای حومه شهر حرکت می کنند تا اینکه دو نفر مجبور شدند کامیون را رها کنند. خوشبختانه، آن ها قادر به ادامه فرار خود از قایق بر روی یک رودخانه مملومی شوند ، از رودخانه، از دست دادن پلیس فرار می کنند .
مرحله بعدی بازی به عنوان نوعی درگیری با خانواده های وینسنت و لئو است که در آن اهداف و انگیزه های فردی فرد برای رفتن پس از هاروی کاملا مشخص شده است. اولین توقف یک محله است که لئو از پسر دوازده ساله خود، آلکس و همسرش لیندا دیدن می کند. این دو همچنین در بیمارستانی برای وینسنت توقف کردند تا همسر سابقش، کارول و دختر تازه متولد شده او را ملاقات کنند. همچنین در طول این قسمت از داستان است که در آن وینسنت و لئو از مکان های هاروی در جنگل های مکزیک یاد می گیرند و داستان را با دو در پشت هلیکوپتر جاری می کنند. در این مرحله، پیوند بین دو فراری غیر قابل انکار است؛ هر دو درک می کنند که برای موفقیت در برنامه خود نیاز به دیگری دارند.
بعد از ملاقات در بیمارستان پلیس متوجه آن ها می شوند و با آن ها درگیر میشود و طی یک اتفاق لئو دستگیر می شد و وینسنت از بیمارستان خارج می شود با یک ماشین لئو را که در محوطه بیرون بیمارستان توسط پلیس دستگیر شده است نجات می دهد و با هم فرار می کنند.
بعد از یک درگیری مسلحانه از میان جنگل به راه افتاد، وینسنت و لیو به مقر هاروی رسیدند و او را به شکلی تماشایی به پایین بردند، هار وی بسته به شخصیت برای مقابله با او، تلاش می کند تا آن ها را به عنوان یک چانه زنی برای زندگی خود نگه دارد؛ در نهایت مرگ او را در دستان لئو یا وینسنت دید. آن دو بعد از آن دیگر آزاد خواهند بود.
با پایان دادن به تمام این اتفاق ها باز سرانجام به به آن ها گره خورده است، آن سواریک هلیکوپتر و به خانه می روند احتمالا نوعی نیمه خوشحال برای این دو خواهد بود. با این حال، پایان بازی این چنین نیست.
بلافاصله پس از فرود، وینسنت و لئو توسط حضور پلیس محاصره می شوند. در این لحظه لئو می آموزد که وینسنت تمام وقت به او دروغ می گوید و او واقعا پلیس مخفی است. به نظر می رسد که این دو به مدت طولانی قبل از ورود وینسنت به زندان متصل بودند. در یک معامله جواهرات دزدیده شد، هاروی شریک او شد، لیو پلیس مخفیط طرف مامله را که پلیس مخفی بود را می کشد؛ آن پلیس برادر وینسنت بود.
لئو، در اوج خشم ، وینسنت را به گروگان گرفت و او را به درون ماشین پلیس پرتاب کرد و به سرعت در شب فرار می کند . ماشین به یک رودخانه برخورد می کند و در نتیجه لیو و وینسنت از هم جدا می شوند. بعد از یک تعقیب فریبنده و تیراندازی، هر دو خود را بر روی یک پشت بام که روبروی هم قرار دارند پیدا می کنند و تنها یکی از شخصیت هایی که این مبارزه را زنده می کنند، خود را زنده می کند.
این بازی دو پایان دارد که هر پایان با هم متفاوت و زیبا هست که بعد از اتمام بازی شما می توانید آن یکی پایان بازی را تجربه کنید.یک نکته جالب هم هست که اگر به کاور بازی دقت کنید پایان بازی رو افشا می کند. (در کاور بازی وینسنت پشت به لئو کرده یعنی دروغگو و در حالی که لئو رو به دیگران هست که یعنی حقیقت)
منبع : The Gamer – wikipedia – IGN