داستان بازی Doom 2016

Doom که به‌طور اصلی به عنوان Doom 4 نیز شناخته می‌شود یک بازی ویدئویی علمی–تخیلی در سبک تیراندازی اول شخص است که توسط آی‌دی سافتور توسعه یافته و بوسیلهٔ بتزدا منتشر شده‌است. این بازی یک نسخه بازراه‌اندازی شده از مجموعه بازی‌های دوم به‌شمار می‌رود که توسط آی‌دی سافتور توسعه یافته و از موتور این شرکت، یعنی آی‌دی تک ۶ استفاده کرده‌است. خبر ساخت بازی در 7 مه 2008 بعد از گمانه‌زنی‌های جان کارمک در کنفرانس کویک (3 اوت 2007) رونمایی شد. این بازی در تاریخ 13 مه 2016 برای مایکروسافت ویندوز، اکس‌باکس وان و پلی‌استیشن 4 در سراسر جهان عرضه شد. با داستان بازی Doom 2016 همراه گیم کیو باشید.

داستان بازی Doom پیرامون یک جنگجوی باستانی به نام دوم اسلایر است که در هنگام یک هجوم شیطانی در سال 2148 و روی سیاره مریخ بیدار می‌شود تا با شیاطین مقابله کند.

داستان بازی دوم در سال 2149 و در یک تاسیسات پژوهشی روی سیاره مریخ جریان دارد. این تاسیسات توسط دکتر ساموئل هِیدن، یک دانشمند UAC اداره می‌شود، کسی که به خاطر بیماری سرطان مغز حالا در یک بدن اندروید ساکن است. پژوهشگران تاسیسات UAC در تلاش هستند تا طی فرآیندی از جهنم انرژی بگیرند. جهنم یک بُعد دیگر است که شیطان‌ها در آن سکونت دارند. این تلاش به منظور حل یک بحران انرژی روی زمین انجام می‌گرفت و قرار بود فرآیند تبادل انرژی از طریق برجی به نام برج آرجنت صورت گیرد. هیدن در کنار این فرآیند، چند سفر اعزامی به جهنم را تدارک دید و تعدادی آثار و شیاطین اسیر شده را برای مطالعه استخراج کرد. در میان این آثار یک تابوت سنگی بود که حامل جنگجویی به نام دوم اسلایر بود، کسی که پس از ایجاد یک هیاهو در جهنم توسط شیطان‌ها زندانی شده بود.

پس از اینکه یکی پژوهشگران تاسیسات به نام اولیویا پیرس، پیمانی را با شیطان‌ها بست و دروازه‌ای را به جهنم باز کرد، تاسیسات مورد تصاحب شیاطین قرار گرفت و کارکنان زیادی جان خود را از دست دادند. هیدن با ناامیدی از شرایط به وجود آمده اقدام به رهاسازی دوم اسلایر کرد تا با هجوم شیاطین مقابله کند و دروازه را ببندد. دوم اسلایر پس از دریافت لباس مخصوصش، در سراسر تاسیسات مبارزه کرد. او ابتدا سیستم‌های ماهواره‌ای را اصلاح کرد و سپس به واسطه‌ی هوش مصنوعی متعلق به هیدن یعنی وگا پی برد که همه کرکنان به استثنای هیدن و پیرس کشته شده‌اند یا تبدیل به شیطان شده‌اند. اسلایر پس از پاکسازی هسته تاسیسات و جلوگیری از رخداد یک فاجعه، به تعقیب پیرس پرداخت. پیرس فیلتر‌های القای انرژی را تخریب کرده بود و این موضوع باعث عصبانیت هیدن شده بود. اسلایر، پیرس را تا بالای برج دنبال کرد اما این پژوهشگر با استفاده از یک اکومولاتور، شکافی را به جهنم باز کرد که برج را تخریب کرد و اسلایر را نیز به سمت جهنم کشید.

دوم اسلایر پس از فرود در خلوتگاه کادینگیر، در مسیری برای رسیدن به یک تلپورت‌کننده مبارزه کرد و سرانجام دوباره به مریخ بازگشت، و سپس با یک واگن برقی به سمت هیدن برگشت. هیدن یک سیستم قلاب را روی لباس اسلایر پیاده‌سازی کرد تا در صورت نیاز او از جهنم بیرون کشیده شود. پس از آن هیدن که پی برده بود پیرس روی چیزی با قدرتی عظیم کار می‌کند، اسلایر را برای تحقیق به دفتر او در آزمایشگاه‌های لازاروس فرستاد.

در ادامه‌ی داستان بازی Doom، دوم اسلایر پس از گذر از مجتمع پژوهشی پیشرفته و با ورود به آزمایشگاه‌های لازاروس از وجود یک تیغه جهنمی و کلید-شکل به نام کروسیبل آگاه شد. اسلایر که برای بازگشت به جهنم به یک اکومولاتور دیگر احتیاج داشت به جتسجوی این آزمایشگاه‌ها پرداخت و با یک شیطان سایبری روبرو شد. او پس از شکست دادن این شیطان و فعالسازی اکومولاتور داخل سینه‌ی آن، سفر دیگری را به جهنم داشت.

او با رفتن به اعماق جهنم سرانجام به نکروپولیس رسید. اسلایر برای به دست آوردن کروسیبل از چنگ سه نگهبان جهنمی، در سراسر یک هزارتو مبارزه کرد و پس از به دست آوردن آن توسط هیدن از جهنم بیرون کشیده شد. دوم اسلایر پس از رسیدن به پردازش مرکزی وگا، با راهنمایی این هوش مصنوعی تاسیسات کنترلی وگا را نابود کرد و از قدرت آن برای ورود دوباره به جهنم استفاده کرد. حالا او قادر بود از کروسیبل برای نابود کردن منشا قدرت دروازه استفاده کند.

او پس از ورود به اعماق Argent D’Nur سرانجام دوباره به پیرس روبرو شد، کسی که توسط شیاطین مورد خیانت واقع شده بود و به یک مغز متفکر عنکبوت-شکل تبدیل شده بود. این هیولا در نهایت به دست اسلایر نابود شد.

در پایان داستان بازی Doom و پس از بازگشت اسلایر به مریخ، هیدن اقدام به مصادره کروسیبل کرد و قصد داشت از آن برای تحقیقات خود استفاده کند. با وجود تمام اتفاق‌هایی که افتاده بود او همچنان اصرار داشت که زمین به خاطر کمبود انرژی مستاصل است. هیدن برای اینکه دوم اسلایر تداخلی در نقشه‌هایش ایجاد نکند، او را به مکانی ناشناخته فرستاده و به او گفت که آن‌ها بعدا یکدیگر را ملاقات خواهند کرد.

منبع : flopsy – WikiPedia